معنی active - پورتال رنگی
معنی active :
active = فعال
متضاد inactive = active غیر فعال
مثال برای کلمه active :
She’s over 80, but is still very active
او بیش از هشتاد سال سن دارد، اما هنوز خیلی فعال است.
معانی دیگر کلمه active :
کاری / ساعی / حاضر بخدمت / دایر / متعدی / مولد / کنشور / کنشگر / کنشی
معنی کلمات مشابه active :
active device = دستگاه فعال / دستگاه کنشی
active element = عنصر فعال / عنصر کنشی
actively = فعالانه / بطور کاری
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, fastdic.com)