معنی correct - پورتال رنگی

لغات زبان انگلیسی ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ بدون دیدگاه

معنی correct :

correct = صحیح کردن


مثال برای کلمه correct :

She spent all night correcting her student’s math test

او تمام شب را برای صحیح کردن امتحان ریاضی دانش آموزانش سپری کرد.


معانی دیگر کلمه correct :

درست / صحیح / اصلاح کردن / تادیب کردن / تصحیح کردن / اصلاح کردن


معنی کلمات مشابه correct :

correction = تصحیح / اصلاح / غلط گیری / تادیب
correctitude = درستی / صحت
corrective = اصلاحی / اصلاح کننده / تادیب کننده
corrective maintenance = نگهداشت اصلاحی
correctness = صحت / درستی
corrector = اصلاح کننده / مربی / تنظیم کننده

 
معنی correct
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, fastdic.com)

همچنین بخوانید:  معنی lonely
برچسب ها