معنی difficulty - پورتال رنگی
معنی difficulty :
difficulty = سختی
American English phonetic: /ˈdɪfɪˌkəlti/
British English phonetic: /ˈdɪfɪkəlti/
difficulty (noun) plural difficulties : a problem: He is having difficulty finding a new job
مثال برای کلمه difficulty :
She has been having great difficulty finding a job
او برای پیدا کردن یک شغل سختی زیادی داشته است.
معانی دیگر کلمه difficulty :
دشواری / اشکال / زحمت / گرفتگیری
معنی کلمات مشابه difficulty :
difficult = سخت / دشوار / مشکل / سخت گیر / صعب / گرفتگیر
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, دیکشنری لانگمن, fastdic.com)
difficulty
معنی difficulty : سختی, دشواری, سختی به انگلیسی, دشواری به انگلیسی, دیکشنری مصور, سخت, معنی سخت, سخت به انگلیسی, معنی سخت به انگلیسی, معنی دشواری, دشواری چیست, معنی دشواری به انگلیسی, سختی چیست, معنی سختی, دشوار, معنی دشوار, دشوار چیست, دشوار به انگلیسی, مشکل, معنی مشکل, مشکل چیست, مشکل به انگلیسی, معنی مشکل به انگلیسی, سخت گیر, معنی سخت گیر, سخت گیر چیست, سخت گیر به انگلیسی, صعب, معنی صعب, صعب چیست, صعب به انگلیسی, معنی صعب به انگلیسی مثال برای difficulty, تلفظ صحیح difficulty