معنی boring - پورتال رنگی
معنی boring :
boring = کسل کننده
American English phonetic: /ˈbɔːrɪŋ/
British English phonetic: /ˈbɔːrɪŋ/
boring (adjective) : not interesting; dull : It was such a boring book that I didn’t finish it
مثال برای کلمه boring :
It was really a boring film
واقعا یک فیلم کسل کننده بود.
معانی دیگر کلمه boring :
خسته کننده / ملول کننده / سوراخ (کردن) / کنش / خرده چوبی که از مته کردن بدست میاید
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, دیکشنری لانگمن, fastdic.com)