معرفی 11 فیلم براساس واقعیت ؛ اما واقعیت ندارند! - پورتال رنگی
معرفی 11 فیلم براساس واقعیت ؛ اما واقعیت ندارند!
11 رویدادی که در فیلم های براساس واقعیت نمایش داده شده اند اما حقیقت نداشته اند.
کارگردان ها، برای ساخت یک فیلم براساس واقعیت، باید درمورد موضوع به خوبی تحقیق کنند و این امر چند سال طول می کشد. اما در حوادث واقعی، شخصیت ها برخی اعمال را انجام داده اند که اغلب از چشم کارگردان ها دور می ماند.
یک شرکت، 11 فیلم براساس واقعیت را پیدا کرده است که در آن کارگردان ها عمدا واقعیت ها را تغییر دادند.
1. اگر می توانی مرا بگیر
داستان درمورد یک جنایت کار به نام Frank Abagnale است که می تواند مدارک را جعل کند. بهترین اعضای FBI در تلاش بودند تا فرانک را دستگیر کنند، اما او همیشه یک قدم جلوتر بود.
فرانک واقعی، از زمانی که از خانه فرار کرده است پدر خود را ندیده است. استیون اسپیلبرگ عدما این واقعیت را تغییر داد. کارگردان احساس کرد که بهتر است این رابطه بین پدر و پسر را نشان دهد. ” زمانی که فرانک سعی داشت هر کاری انجام دهد تا پدرش با او افتخار کند” فرانک واقعی این ایده را دوست داشت و از کارگردان حمایت کرد.
وقتی فرانک در زندان بود، او موفق به سرقت اسناد شد و توانست مدارک را جعل کند، او وانمود کرد که یک مامور مخفی FBI است. او با این کار توانست اعتماد فرماندار زندان را به دست بیاورد و از زندان فرار کند و سپس خاستار دیدار با یکی مقامات FBI شد. اسپیلبرگ تصمیم گرفت که این قسمت را در فیلم قرار ندهد. شاید به این علت که اون نمی خواست بر وجه- ی FBI در این زمینه که بر پرونده فرانک ضعیف کار کردند، لطمه ایی وارد شود.
2. ترمینال
این فیلم در مورد یک مرد اهل اروپای شرقی به نام ویکتور ناورسکی است که در ترمینال فرودگاه جان اف کندی در نیویورک گیر افتاده است. و از ورود به ایالت متحده محروم می شود و نمی تواند به علت کودتای نظامی که در کشورش رخ داده، به آن جا بازگردد.
فیلم براساس داستان مهران کریمی ناصری پناهنده ایرانی است. او از کشور خود برای سخنرانی های سیاسی خود علیه دولت تبعید شد. اسناد او در فرودگاه پاریس به سرقت رفته بود و او مجبور بود به مدت 18 سال در فرودگاه زندگی کند.
پس از آن که مدارک بازسازی شد، مهران باز هم نخواست که فرودگاه را ترک کند. اما در سال 2006، او بخاطر یک مشکل پزشکی به طور اورژانسی بستری شد. پس از ترخیص از بیمارستان، مهران در یک هتل در نزدیکی فرودگاه اقامت کرد و بعد از آن یک آپارتمان در پاریس خرید. درحالی که در فیلم، شخصیت یک ویزای یک روزه ایالات متحده دریافت کرد و سپس جنگ داخلی در کشورش به پایان رسید و به خانه باز گذشت.
3. غیر قابل دسترس
این یک فیلم کمدی درباره دوستی میان فیلیپ، که معلول است و از صندلی چرخ دار استفاده می کند، و دستیار او Driss که عضو سابق کنسولگری است، می باشد.
دریس اصلی، یک مرد عربی از الجزایر به نام عبد السلام بود که مجبور شد در سن 4 سالگی والدین خود را ترک کند و با خویشاوندان خود در فرانسه زندگی کند. او هنگامی که 23 ساله بود یک شغل پیدا کرد و برای شخصی به نام فیلیپ که بسیار ثروتمند بود کار کرد.
کارگردان فیلم تصمیم گرفت برخی از کار هایی که عبدالسلام در واقعیت انجام داده بود را در فیلم قرار ندهد. به عنوان مثال، هنگامی که برادر زاده فیلیپ 18 ساله بود، عبدالسلام او را به یک حذب دعوت کرد، و فیلیپ بسیار خشمگین شد.
و یا این که، عبدالسلام از ماشین فیلیپ استفاده کرد و به یک باره با ماشین جگوار او به داخل دره سقوط کرد. و فقط یک کلید از ماشین باقی ماند.
عبد السلام می گوید که در فیلم، شخصیت واقعی او به تصویر کشیده نشده است.
4. ادی عقاب
این داستان به مردم یاد می دهد که همیشه اهداف خود را دنبال کنند. ادی ایوانز یک اسکی باز بریتانیایی است که از 10 سالگی آرزوی شرکت در مسابقات المپیک زمستانی را داشت. اما بسیاری از مردم او را درک نکردند، کمیته المپیک او را حمایت نمی کرد، و او تنها در آخرین مسابقه توانست شرکت کند.
ادی ایوانز واقعی، اولین فرد بریتانیایی بود که در رشته اسکی در المپیک زمستانی شرکت کرد. بر خلاف شخصیت فیلم، ادی تجربه ای داشت، او از روی ماشین ها و اتوبوس ها می پرید و سپس به یک اسکی باز حرفه ایی تبدیل شد.
ادی یک خواهر کوچک تر داشت که به او مغز استخوان اهدا کرده است.
او بخشی از زندگی خود را در بیمارستان روانی فنلاند گذراند، زیرا او هیچ جایی برای زندگی کردن نداشت. بیمارستان جایی بود که متوجه شد که او شایستگی شرکت در مسابقات المپیک را دارد.
5. هچی: حکایات یک سگ
یک استاد کالج یک سگ آکیتا را در یک ایستگاه راه آهن پیدا می کند. این سگ هرروز صبح برای دیدن صاحب خود به ایستگاه راه آهن می رفت.
این داستان در مورد سگی وفادار، واقعا در ژاپن اتفاق افتاده است. یک استاد یک توله سگ آکیتا را پیدا کرد و او را هچی نامید، این استاد قبلا 7 سگ داشت که هچی به معنای “هشتم” به جمع آن ها اضافه شد.
یک بنا به نام هچی وجود دارد، که زمانی که هچی زنده بود ساخته شده است. ژاپنی ها نقل کرده اند؛ پس از مرگ هچی یک عزاداری رسمی در کشور برگذار شد.
6. دانکرک
داستان این فیلم در مورد این است که چگونه سربازان بریتانیایی در ابتدای جنگ جهانی دوم، هنگامی که توسط دشمنان در ساحل دانکرک احاطه شده بودند، نجات یافتند.
دانکرک یکی از مهم ترین فیلم های سال 2017 بود. اما با اینکه سازندگان آن تلاش کردند تا فیلم به طور تاریخی بسازند، اشتباهات زیادی در این فیلم وجود دارد. مثلا در فیلم یکی از افسر ها بدون کلاه خود غرق می شود که نقص قوانین است.
در فیلم تعداد بسیاری سرباز های هندی و فرانسوی وجود دارند، اما در اصل تعداد آن ها بسیار کم بود.
7. ما یک باغ وحش خریدیم
این فیلم در مورد یک پدر بیوه به نام بنجامین، که همراه با خانواده اش یک باغ وحش تخریب شده را خریداری کرده است، و برای آماده سازی باغ وحش و بازگشایی آن بر روی عموم مردم در یک چالش شرکت کرده است، می باشد. خانواده و دوستان بنجامین او را در این چالش دشوار همراهی می کنند.
داستان این فیلم از یک شهر کوچک در جنوب غربی انگستان به آمریکا منتقل شد، تا فیلم برای بینندگان غربی جذاب تر شود.
در فیلم، پسران شخصیت اصلی نمی توانند در باغ وحش زندگی کنند و می خواهند به شهر بروند. در واقع دیلن در آن زمان تنها 6 سال داشت و این وضعیت پدر و فرزندان توسط کارگردان ایده پردازی شده بود.
در زندگی واقعی، همسر شخصیت اصلی بعد از این که خانواده باغ وحش را خریداری کردند و در آن زندگی کردند، فوت کرد. همچنین بنجامین 2 سال تلاش کرد تا این کار را انجام دهد، خانواده هیچ تجربه ایی در مراقبت از حیوانات عجیب و غریب نداشتند.
8. باشگاه خریداران دالاس
این فیلم برنده جایزه اسکار براساس داستان واقعی شخصی به نام Ron Woodroof برق کار بود که از دارو های غیر استاندارد برای مبارزه با ایدز استفاده می کرد. او یک کسب و کار فروش دارو را راه اندازی کرد.
شخصیت فیلم متفاوت از شخصیت واقعی است. وودروف، همسر، دختر، و خواهر داشت. درحالی که هیچ کدام از آن ها در فیلم نقشی نداشتند.
وودروف به خشنی شخصیت فیلم نبود و هیچ گونه درگیری با هیچ کس نداشت.
9. ارقام پنهان
سه خانم آفریقایی آمریکایی به نام های دوروتی، کاترین و ماری، برای ناسا محاسباتی ریاضیاتی انجام می دهند. این دختران مخالفت تبعیض جنسیتی و نژادی بودند.
حتی اگر به مشکلات فنی ساخت و ساز سفینه ها و اشتباهات محاسباتی توجه نکنیم، باز هم اشتباهات زیادی در فیلم وجود دارد. در واقع، بخشی که شخصیت های اصلی در آن کار می کردند در پایان سال 1950 بسته شد. ساختار ناسا در فیلم بسیار ساده بود و دوره زمانی کاهش یافته بود.
کارگردان، اغلب تبعیض های نژادی که شخصیت ها با آن رو به رو شده بودند را اغراق آمیز جلوه داده بود. در اصل یکی از شخصیت ها به نام مری، برای گرفتن حق تحصیلات ویژه مجبور نبود که به دادگاه برود.
در واقع مری، تنها یک اجازه نامه از شهردار دریافت کرد. شخصیت های اصلی در زمان کار کردن تبعیض نژادی را تجربه نکردند، آن ها تنها در زمان مصاحبه بسیار در این مورد صحبت کردند.
10. شکارچی
شکارچی با تجربه ای به نام Hugh Glass، پس از جنگ، به طرز وحشتناکی توسط یک خرس زخمی شد. 2 شکارچی، به نام های John Fitzgerald و Jim Bridger و پسرش Hawk با او بودند. جان، هاوک را می کشد و سپس هوگو گلاس را در جنگل در زمستان رها می کند تا بمیرد.
حتی اگر فیلم براساس داستان واقعی باشد، چند اشتباه وجود دارد، مثلا صحنه مبارزه با خرس در تابستان اتفاق افتاد.
برخی صحنه ها اتفاق نیافتاده بودند. شواهدی وجود ندارد که ثابت کند هوگو در میان جسد حیوانات خوابیده بود. و قتل آن پسر درست نیست. همچنین Glass همه ی آن بچه هایی که در فیلم حضور داشتند را نداشت.
صحنه انتقام هم درست نیست، هوگو در اصل با جان و جیم روبرو شد اما هر دو آن ها فریب داد.
11. گرگ وال استریت
جردن بلفورت یک سهام دار موفق در زمینه بورس است. او پول های خود در صرف مهمانی ها می کند. مشروبات الکی زیادی می نوشد و مواد مخدر مصرف میکند. اما زمانی که جردن مورد توجه FBI قرار می گیرد، این جشن های بی حد و حصر او هم به پایان می رسد.
هنگامی که جردن واقعی، پرسید که آیا مارتین اسکورسیزی، در فیلم چیزی را به شخصیت اصلی اون در زندگی واقعی اضافه کرده بود یا خیر، پاسخ دادند که کارگردان حتی بخش هایی را نیز حذف کرده است. زیرا حقیقت زندگی او واقعا وحشتناک بوده است. آن قدر بد که ما حتی نمی توانستیم آن را به تصویر بکشیم.
آیا کارگردان ها در فیلم های براساس واقعیت، عمدا حقایق را تغییر می دهند؟؟ یا باید آن ها را دقیقا همان گونه که اتفاق افتاده نشان دهند؟؟ ما می خواهیم نظر شما را بدانیم!.
