معنی bother - پورتال رنگی
معنی bother
bother = اذیت کردن
مثال برای کلمه bother :
Edison’s classmates often bothered him.
همکلاسی های ادیسون اغلب او را اذیت می کردند.
معانی دیگر کلمه bother :
دردسر دادن / زحمت دادن / مخل آسایش شدن / نگران شدن / جوش زدن و خودخوری کردن / رنجش / پریشانی / مایه زحمت
ترجمه و معنی کلمات مشابه bother
bothersome = پر دردسر / پرزحمت / مزاحم
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, fastdic.com, a222.org)