معنی control - پورتال رنگی

لغات زبان انگلیسی ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ بدون دیدگاه

معنی control

control = کنترل کردن


مثال برای کلمه control :

We can have an active role in controlling global warming

ما می توانیم نقش فعالی در کنترل گرم شدن جهان داشته باشیم.


معانی دیگر کلمه control :

کنترل کردن / نظارت کردن / تنظیم کردن / بازرسی / بازبینی / کاربری


ترجمه و معنی کلمات مشابه control

control block = کنده کنترل
control card = کارت کنترل
control circuit = مدار کنترل
control computer = کامپیوتر کنترل
control console = پیشانه کنترل
control desk = میز کنترل
control flow = گردش کنترل / روند کنترل

 
control
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, fastdic.com)

همچنین بخوانید:  healthy
برچسب ها