معنی stick - پورتال رنگی

لغات زبان انگلیسی ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ بدون دیدگاه

معنی stick

stick = چسبیدن


مثال برای کلمه stick :

The plates of the Earth crust sometimes stick together and create pressure

صفحات پوسته کره زمین گاهی اوقات به هم می چسبند و فشار ایجاد می کنند.


معانی دیگر کلمه stick :

ملحق شدن / فرو رفتن / گیر کردن / گیر افتادن / سوراخ کردن / نصب کردن / الصاق کردن / چوب / عصا / چماق / وضع / چسبندگی / الصاق / تحمل کردن / چسباندن / تردید کردن / وقفه


ترجمه و معنی کلمات مشابه stick

stick around = درنگ کردن / تاخیر کردن / به انتظار چیزی بودن
stick out = اصرار کردن / جلو آمدن / متحمل شدن
stick up = سرقت مسلحانه / سر برافراشتن / برجستگی داشتن
stickability = قابلیت مقاومت / قابلیت محافظت / پایداری
sticker = کاغذ خودچسب / برچسب / دشنه / دشنه زن
sticking plaster = مشمع چسب دار مخصوص روی زخم
stickit = چسبیده / ناقص / خراب

 
معنی stick
(منبع: فلش کارتهای لغات زبان عمومی، گسترش علوم پایه, fastdic.com)

همچنین بخوانید:  imagine
برچسب ها