شعر روز -آرزو
در حوالی باران ارزویم این است که نباشم بی تو مثل یک رود که در پیچ و خمش جای پاهای ترا می طلبد مثل یک پروانه که لبش بر لب مو های تو سنجاق شده دل من پر شده از اسم تو ...
در حوالی باران ارزویم این است که نباشم بی تو مثل یک رود که در پیچ و خمش جای پاهای ترا می طلبد مثل یک پروانه که لبش بر لب مو های تو سنجاق شده دل من پر شده از اسم تو ...
در حوالی باران عطر تنت که می پراکند از چشمه ی زمین از ماه ستاره میبارد از شوق روی تو .....(الف.م ) بانواین شعر بر گرفته از کتاب در حوالی باران از خانم اشرف مومن زاده بوده و فقط حق ...
در حوالی باران در شب اول پاییز که من مست و دیوانه ی چشمان سیه پوش تو ام چه هوای ملسی ست در غروب تن تو کاش دستان پر از خواهش من نخل اندام تو را می بویید و تو در مزرعه ی ...
در حوالی باران آهاااای شهریور سلااااام سلام به حال و هوای ناپایدارو عاشقانه ات به ابر های پاره پاره ات به هوای ملس صبح گاهیت سلام بتو که پیش در آمد پاییز عاشقی ....(الف.م)بانواین شعر بر گرفته از کتاب در حوالی ...
به رنگ احساس صحبت از پژمردن یک برگ نیستدر میان سردی این مصیبت ها صبورصحبت از مرگ محبت مرگ عشقگفتگو از مرگ انسانیت استفریدون مشیریمی دونست دلم اسیره ولی رفتمی دونست گریم میگیره ولی رفتمیدونست تنهائی ...
در حوالی باران اگر تمام شاعران دنیا هزاران جلد دیوان عاشقانه هم بسرایند باز هم نمیتوانند بگویند که : چقدر می خواهمت ...( الف.م ) بانواین شعر بر گرفته از کتاب در حوالی باران از خانم اشرف مومن زاده بوده و ...
در حوالی باران من از شوق تمنایت بسان اشک می لرزم تو مهتا ب منی با من مدارا کن .....(الف.م) بانواین شعر بر گرفته از کتاب در حوالی باران از خانم اشرف مومن زاده بوده و فقط حق انتشار ...
در حوالی باران حضورت آغاز من ریشه های خیالت ، در عمق شعر من ، استوارند در غربت تنهایی خورشید سبد سبد تمنای بوسه ای شیرین برای تست لبخند هزار بابونه ی بیقرار و تلاوت شعرم برای تست ....(الف.م) بانواین شعر بر گرفته از ...
در حوالی باران خودم را باختم در قمار چشمانت میان شعر نفس هایت گم شدم غوغای غریبی ، در دلم موج میزند عطر هزار ستاره ی عاشق در نگاهت آویخته دلم تکه تکه شد ، در حسرت شهد نایاب لبت(الف.م ) بانواین شعر بر گرفته ...
در حوالی باراناز تو چه پنهان دیشب دلم گرفت در هوای آغوشت چقدر هوس قهوه ی چشمان تو بدلم ریخت گرم و دلچسب ودستهایی پر از حرارت خورشید بوی عطر مهتابیت دلم را آب کرد آنقدر در آغوش فشردمت تا با دلم یکی شدی .... هر ...